باربد جونباربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

nini barbod

عکسای قند عسل 2

اینم به در خواست دوستای گلم باربد  و آرن جون         دوستای جدید پسملی       تولد غزل جون           بدون شرح .......     ...
27 آذر 1392

دل نوشته

باربد قشنگم نمیخوام وقتی که بزرگ شدی این دنیا رو به  رنگ دل خواه من   ببینی نمی خوام مجبورت کنم که مثل من فکر کنی ویا اینکه باورهامو بدون   تفکر قبول کنی.   سعی کن همیشه در مورد چیزهایی  که میشنوی و میبینی فکر کن بعد   تصمیم بگیر.وهیچ وقت دلی رو بی دلیل نشکن وبدون اگه روزی به کسی زیادتر   ازگنجایشش محبت کنی دلت رو به آسونی میشکنه . وهیچ وقت حقی رو   ناحق نکن واجازه نده که دیگران حقت رو ضایع کنن .   واینو بدون که همیشه یه نیروی برتر هست که راه درست رو برات روشن میکنه اگه یه روز از این راه منحرف بشی قلبت بهت اخطار میده همیشه نشونه ها رو ...
6 آذر 1392

تولد دو سالگی باربد جون

تولد تولد تولدت مبارک گل پسرم انشاا...عمر طولانی همراه با سلامتی و دل خوش داشته باشی عزیزم .امسال هم مثل سال قبل تولدت رو خونه باباجونیت گرفتیم و خیلی هم به همه مون خوش گذشت البته امسال مهرسام وآرسین ومهراد و غزل جون از مهمونای افتخاریمون بودن و از همین جا از همه کسایی که اومدن و جشن مارو گرمتر کردن تشکر میکنم امیدوارم ما هم بتونیم برای عزیزانشون جبران کنیم.                 اینم میز شام قند عسل خان     اینم یه عکس پدرو پسری   ...
5 آذر 1392

بیست و سه ماهگی قند عسل خان

باربد قشنگم این مدت اونقدر درگیری روزمرگیهای خودم بودم که نشد ازت بنویسم  حالا که فرصتی دست داده میخوا م برات جبران کنم البته این یه پست بدون عکسه اما بهت قول میدم که تو پست بعدی عکسای قشنگت رو برات بزارم قند عسلم تو این مدت خیلی پیشرفت داشتی دایره لغاتت تقریبا کامل شده بیشتر کلمات رو درست میگی وتازگی جملات بیشتری میگی وبیشتر وقتها همه روبا حرفهاو کارات  متعجب میکنی .هنوزم که بیرون میریم دست کسی رو نمی گیری وواسه خودت بدو بدو راه میافتی و هیچ وقتم مسیرت با ما یکی نیست.عاشق بابا رضا هستی و وقتایی که بابات پیشته یا از سرو کولش داری میری بالا یا اینکه با دندونات بازوهاشو کبود میکنی .صبحها که از خواب بلند میشی میگی مامان ندا صبحان...
18 مهر 1392

شیرین تر از عسل

 سلام به پسر گلم .بازم مامانی اومده تا برات بنویسه که چقدر عاشقته وای که چقدر شیرین تر شدی و این روزا هر روز خدای مهربون رو واسه وجود عزیزت شکر میکنم واسه صدای خنده هات که خونمونو پر میکنه از عطر  خدا واسه شیرین کاریات واسه اینکه منو لایق حضور گرم تو دونسته الهی همیشه شادو سلامت باشی عزیزکم ... اینمدت که گذشت خیلی بزرگتر شدی شناختت از اطرافت خیلی بیشتر شده حالا هر روز باید ببرمت بیرون یا پارک .عاشق سرسره بازی هستی تو پارک میری سمت نی نی ها دستاشونو می گیری بعد به زبون خودت یه چیزی با خنده بهشون میگی بعدشم خودت غش غش میخندی. مامانی هم مجبوره همش دنبالت بدوه و خیلی بیشتر بهم وابسته شدی و تمام نگرانیت اینه که مامانی الان کجاست ال...
5 شهريور 1392

مرواریدهای سفید

نی نی باربد گوگولی ما هم دندون دار شد بالاخره بعد از اون همه بیقراری و اب دهن ریختن یه روز صبح موقع شیر دادن احساس کردم که مورچه منو گزید مامانی که در حال چرت زدن بود جوری پرید که باربد کوچولو ترسید وقتی نی نی دهن باز کرد دیدم یه مروارید قد یه دونه ارزن زده بیرون همون موقع بود که امون ندادمو به تک تک خاله ها ومامان بزرگا زنگ زدم واینگونه بود که مامانی براش جشن دندونی گرفت باید اعتراف کنم که خیلی هم راحت نبود چون بابایی نبود وباربد خان هم همش بغل میخواست ولی در کل به همه خوش گذشت ودر حال حاضر دندون دومیش هم داره در می یاد وگل پسرم الان دو روزه که می تونه حرف (م )رو تلفظ کنه ومامان ندا هم داره میمیره که هر چه زودتر بهش بگی مامانی و ای...
5 تير 1392

چکیده ای از پنج ماه باربد خان

پسر گلم ببخش تو این پنج ماه مامانی نتونست برات بنویسه اخه اینقدر تو بغل مامانی رو دوست داری که  فقط می خوایی تو بغلم بخوابی وبیدار بشی برای همین میخوام  چکیده ای از این چند ماه رو   واست بنویسم                                                                       روزی که چشمای قشنگ...
5 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nini barbod می باشد