چکیده ای از پنج ماه باربد خان
پسر گلم ببخش تو این پنج ماه مامانی نتونست برات بنویسه اخه اینقدر تو بغل مامانی رو دوست داری که فقط می خوایی تو بغلم بخوابی وبیدار بشی برای همین میخوام چکیده ای از این چند ماه رو واست بنویسم روزی که چشمای قشنگت رو تو این دنیا باز کردی مامانی دل تو دلش نبود که صورت ماهت رو ببینه اما دو روز اول تو رو تو بیمارستان نگه داشتندونمی دونی که چقدر غصه خوردم همش می ترسیدم زردی بگیری اما خوشبختانه این طور نشد وقتی که مرخص شدی تا ٤٠ روزگیت خونه مامان جونم بودیم ومامان جون کلی واسه هر دو مون زحمت کشیدواقعا دستش درد نکنه تو ٦روزگیت نافت افتاد وتو ٢٢ روزگیت ختنه ات کردیم و من در تمام مدت کنارت بودم وتو با دستای کوچولوت محکم دستموگرفته بودی وهنوز یادمه که چطور با چشمای گریونت به من نگاه میکردیولی خیلی زود خوب شدی ٠٠٠٠واکسن ٢ماهگیت رو که زدیم اینقدر بی قرار شدی که تا ساعت ٥صبح تو بغلم بودی وفقط گریه کردی ولی خدا رو شکر واکسن ٤ ماهگیت زیاد اذیتت نکردحالا از شیرین کاریات بگم از همون روزای اول که بغلت میکردیم سعی میکردی سرت رو بلند کنی واطراف رو نگاه کنی تو دو ماهگیت شروع به اقو بقو کردی . از ٥ ماهگی باهات که کلمه بابا رو کار کردم یه چند باری کجوکوله گفتی بابا الهی قربون اون با هوشیت برم. صبحها که از خواب بلند میشی تو تختت کلی آواز میخونی تا منو ازخواب بیدار کنی ومامانی میاد و یه ماچ گنده ازت میگیرهووووووووووووووووولی الان یه چند وقتیه که خیلی لثه هات میخاره ومامانی لثه نازتو ماساژ میده که درد لثهات کمتر بشه اااااااااامیدوارم به زودی اولین مروارید سفید گل پسرمو تو دهنش ببینمامین اینم چندتا از عکسای گل پسرم اولین عکس فرشته مامان
٢ دقیقه بعد از تولد قربون ژست خوابت برم فدای اون نگاهت عزیز دل مامانی