مادرانه
شیرینم این روزها که میگذرد هر روز بزرگ شدنت را احساس می کنم و هر لحظه که میگذرد سعی می کنم که یک دل سیر نگاهت کنم که فردا حسرت دیروز از دست رفته را نخورم اما همین که افتاب بر میاید تصویر دیروزت را بخاطر نمی اورم . باربد گل مامانی اینو بدون که مامان ندا همیشه دوستت داره وتازگیها خیلی بیشتر بزرگ شدنت رو احساس میکنم و دلم برای هر لحظه ای که می گذره تنگ میشه اینقدر قشنگ بهم میگی مامانی که میخوام فدات بشم.قربون معصومیتت برم جدیدا اسم خاله شادی رو یاد گرفتی .وبه خاله اتنا میگی اتی .امروز عمه متین اینا اینجا بودن واقعا خوشحالیتو احساس میکردم با هیجان بازی می کردی و میخواستی اسمشو صدا کنی بهش میگی عمنه . ولی هنوز راه نیافتادی البته اصلا برای این موضوع نگران نیستم میدونم همین روزاست که راه بیافتی مامانی قربون توان راه رفتنت بره .خدایا همه نینی ها رو وباربد منو سلامت نگهدار