ما اومدیم ....حاضر
پسر قشنگم بالاخره مامانی اومد واست بنویسه که تو این مدت طولانی که گذشته شما چقدر بزرگتر شدی عزیزم امسال عید سومین سالی بود که حضورت زندگی من و بابایی رو گرمتر کرد ....قرار بود واسه تعطیلات بریم اصفهاناما نشد در عوض رفتیم تهران پیش آرون کوچولو تو این سه روزی که اونجا بودیم شما تا تونستین با هم شیطونی کردین و از وقتی که اومدیم خونه نمیدونم چرا اینقدر لجباز و شیطون شدی دیگه از اون باربد آروم خبری نیست واسه خودت شیطون بلایی شدی که بیا و ببین.........الان یه یک ماهی هست که از پوشک گرفتمت البته بجز وقت خوابت .از این بابت خیلی خوشحالم دیگه واسه خودت مردی شدی ..
دوست دارم به قول خودت هزار تا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی