باربد جونباربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

nini barbod

تولد دو سالگی باربد جون

تولد تولد تولدت مبارک گل پسرم انشاا...عمر طولانی همراه با سلامتی و دل خوش داشته باشی عزیزم .امسال هم مثل سال قبل تولدت رو خونه باباجونیت گرفتیم و خیلی هم به همه مون خوش گذشت البته امسال مهرسام وآرسین ومهراد و غزل جون از مهمونای افتخاریمون بودن و از همین جا از همه کسایی که اومدن و جشن مارو گرمتر کردن تشکر میکنم امیدوارم ما هم بتونیم برای عزیزانشون جبران کنیم.                 اینم میز شام قند عسل خان     اینم یه عکس پدرو پسری   ...
5 آذر 1392

بیست و سه ماهگی قند عسل خان

باربد قشنگم این مدت اونقدر درگیری روزمرگیهای خودم بودم که نشد ازت بنویسم  حالا که فرصتی دست داده میخوا م برات جبران کنم البته این یه پست بدون عکسه اما بهت قول میدم که تو پست بعدی عکسای قشنگت رو برات بزارم قند عسلم تو این مدت خیلی پیشرفت داشتی دایره لغاتت تقریبا کامل شده بیشتر کلمات رو درست میگی وتازگی جملات بیشتری میگی وبیشتر وقتها همه روبا حرفهاو کارات  متعجب میکنی .هنوزم که بیرون میریم دست کسی رو نمی گیری وواسه خودت بدو بدو راه میافتی و هیچ وقتم مسیرت با ما یکی نیست.عاشق بابا رضا هستی و وقتایی که بابات پیشته یا از سرو کولش داری میری بالا یا اینکه با دندونات بازوهاشو کبود میکنی .صبحها که از خواب بلند میشی میگی مامان ندا صبحان...
18 مهر 1392

شیرین تر از عسل

 سلام به پسر گلم .بازم مامانی اومده تا برات بنویسه که چقدر عاشقته وای که چقدر شیرین تر شدی و این روزا هر روز خدای مهربون رو واسه وجود عزیزت شکر میکنم واسه صدای خنده هات که خونمونو پر میکنه از عطر  خدا واسه شیرین کاریات واسه اینکه منو لایق حضور گرم تو دونسته الهی همیشه شادو سلامت باشی عزیزکم ... اینمدت که گذشت خیلی بزرگتر شدی شناختت از اطرافت خیلی بیشتر شده حالا هر روز باید ببرمت بیرون یا پارک .عاشق سرسره بازی هستی تو پارک میری سمت نی نی ها دستاشونو می گیری بعد به زبون خودت یه چیزی با خنده بهشون میگی بعدشم خودت غش غش میخندی. مامانی هم مجبوره همش دنبالت بدوه و خیلی بیشتر بهم وابسته شدی و تمام نگرانیت اینه که مامانی الان کجاست ال...
5 شهريور 1392

مرواریدهای سفید

نی نی باربد گوگولی ما هم دندون دار شد بالاخره بعد از اون همه بیقراری و اب دهن ریختن یه روز صبح موقع شیر دادن احساس کردم که مورچه منو گزید مامانی که در حال چرت زدن بود جوری پرید که باربد کوچولو ترسید وقتی نی نی دهن باز کرد دیدم یه مروارید قد یه دونه ارزن زده بیرون همون موقع بود که امون ندادمو به تک تک خاله ها ومامان بزرگا زنگ زدم واینگونه بود که مامانی براش جشن دندونی گرفت باید اعتراف کنم که خیلی هم راحت نبود چون بابایی نبود وباربد خان هم همش بغل میخواست ولی در کل به همه خوش گذشت ودر حال حاضر دندون دومیش هم داره در می یاد وگل پسرم الان دو روزه که می تونه حرف (م )رو تلفظ کنه ومامان ندا هم داره میمیره که هر چه زودتر بهش بگی مامانی و ای...
5 تير 1392

چکیده ای از پنج ماه باربد خان

پسر گلم ببخش تو این پنج ماه مامانی نتونست برات بنویسه اخه اینقدر تو بغل مامانی رو دوست داری که  فقط می خوایی تو بغلم بخوابی وبیدار بشی برای همین میخوام  چکیده ای از این چند ماه رو   واست بنویسم                                                                       روزی که چشمای قشنگ...
5 تير 1392

تو اجابت یک دعایی

یادمه از کوچیکی همیشه دلم می خواست یه پسر کوچولو داشته باشم که اسمش باربد باشه و خداوند مهربون این ارزومو براورده کرد . من وبابا رضا  در٢٠ اردیبهشت سال ٨٧ زندگی مشترکمون رو شروع کردیم وخداوند مهربون درابان ماه سال ٩٠ به زندگیمون برکت دادومن وبابایی صاحب یه پسر گل شدیم و اسمش رو باربد به معنی( بزرگ منش )گذاشتیم وامیدوارم که خداوند همیشه از پسرم حمایت کنه ...
5 تير 1392

هدیه مامان ندا به گل پسرش

این وبلاگ رو مامان ندا برای میوه زندگیش باربد جون درست کرده تایه روز که بزرگ شد بدونه که مامانی همیشه به یادش بوده وبراش بهترینها رو می خواد تا روزی که دیگه خودش بتونه به تنهایی ادامش بده                                                                              &n...
5 تير 1392

پانزده ماهگی

                           هورا   عسلم پانزده ماهه شد  هورا                 قند عسلم پانزده ماهگیت مبارک .چی بگم از شیرین کاریات که هر چی بگم بازم کمه.این روزای من و بابایی شده قربون صدقت رفتن دیگه حتی تو خوابم دلم برات تنگ میشه .به تازگی اسم بیشتر چیزا رو یاد گرفتی و دیگه منظورت رو به ما به راحتی میرسونی .اینم لیست اسامی که بلدی:                &...
5 تير 1392

ادامه عکسای قند عسل

  اولین روزی که پسملم به تنهایی ماست خورد                                          منو ببین خودم تنهایی رفتم این بالاها                       باربد پیشانی زخمی                                                     &nb...
5 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nini barbod می باشد